نيم نگاهی به زندگی امام حسن مجتبی (ع)

نام:حسن

لقب:مجتبی,امین

کنیه:ابومحمد

نام پدر:علی(ع)

نام مادر:حضرت فاطمه(س)

تاریخ تولد:15رمضان سال2هجری

سن مبارک:47سال

چگونگی شهادت:مسمومیت

نام قاتل:جعده دختر اشعث بن قیس لعنت الله علیه(همسرامام)

تاریخ شهادت:28صفرسال 49هجری

زیارتگاه :قبرستان بقیع ,مدینه النبی

                                *امام حسن مجتبی(علیه السلام):مصیبت ها کلیدهای اجر میباشندـ*

                     **میلادباسرسعادت دومین اخترتابناک امامت وولایت حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام)تبریک وتهنیت باد**


ن : جواد برمکی
ت : چهار شنبه 10 تير 1394
چشم اندازی به تيرماه 94

2تير:نزول کتاب تورات بر حضرت موسی(علیه السلام)

6تير :وفات حضرت خدیجه(سلام الله علیه)

7تير:شهادت دکتر بهشتی و72تن ازیاران امام

10تير:شهادت مختار ثقفی

11تير:ولادت امام حسن مجتبی(علیه السلام)

13تير:وقوع غزوه بدر*معراج حضرت رسول الله(صل الله علیه وآله)

14تير:اولین شب قدر

15تير:ضربت خوردن امیرالموئمنين(عليه السلام)

16تير:دومين شب قدر

17تير:شهادت حضرت اميرالموئمنين(عليه السلام)*وفات حضرت موسی ویوشع(علیه السلام)

26تير:روزجهانی قدس

27تير:عیدسعید فطر

28تير;شهادت شیخ احمدکافی(رحمة الله عليه)

 


ن : جواد برمکی
ت : پنج شنبه 9 تير 1394
رمز ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

امام صادق (ع )در باره ی نقش دعای حقیقی در تعجیل فرج امام زمان چنین فرمودند:وقتی عذاب وسختی بربنی اسراعیل طولانی شد,40روزبه درگاه خداناله وگریه کردند,خداوند متعال به موسی وهارون وحی فرمود که آنهارااز دست فرعون نجات دهنددرحالی که از400سال عذاب,170سال باقی. مانده بودوخداوندبه وسیله ی دعای بنی اسراعیل از آن 170سال صرف نظر. کرد*سپس فرمودند:شیعیان ماهم,اگرمانندبنی اسراعیل به درگاه خدادعاکنند,خداوند فرج قائم مارانزدیک خواهد فرمود ;امااگرچنین نکنند,این سختی به نهایت زمان معین خود خواهدرسید*(بحارالانوارج52ص131)

ماشبی دست برآریم ودعایی بکنی.         غم هجران توراچاره زجایی بکنیم

حضرت رسول(صلوات الله علیه وآله)فرمدند:هرکس بمیردوامام زمان خود رانشناسد,به مرگ جاهلیت ازدنیا رفته است

اللهم العجل الولیک الفرج


ن : جواد برمکی
ت : جمعه 29 خرداد 1394
ماه رمضان

فرارسیدن ماه پرخیر وبرکت رمضان مبارک 


ن : جواد برمکی
ت : جمعه 29 خرداد 1394
بهشت وبهشتیان در قران وسنت

الف ) مقدمـه

به نام خدایی که تمام نعمتها را از کودکی به انسان می­دهد و طی دوران کوتاهی از عمر به مرور زمان از این نعمتها و چیزهایی که نیاز دارد بهرمنده می­کند و این انسان که خدایی به این خوبی دارد باید سعی کند در برابر این خوبی خداوند اعمال صالح انجام دهد و از خدا تشکر  نماید و زندگی ابدی را که همان بهشت برین می­باشد برای خود بخرد و با انجام اعمال بد و کارهای ناشایست خود را در جهنم و برزخ گرفتار نکند چرا که خداوند بسیار بنده خود را دوست دارد و نمی­خواهد بنده­اش زجر و عذابی را متحمل شود، زیرا از مادر برای ما مهربان­تر است.(فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین)[1]

همانطور که مادر راضی نمی­شود خاری به پای فرزندش برود خدا هم دوست ندارد بنده­اش که او را آفریده در آتش دوزخ بسوزد.

بنابراین بهشتی که خداوند برای ما آفریده نیز مشتاق این عزیزان است و همیشه انتظار آمدن بندگان صالح را می­کشد. بندگانی که در دنیا به خاطر اعمال نیکی که انجام داده­اند  و صبرهایی که کرده­اند و فریب زرق و برق­های دنیا را نخورده­اند و بهشت ابدی و خانه همیشگی خود را با دست خود آباد نمودند بهشتی که در توصیفش زبان ما قاصر از آن است چه نعمتهایی که در آنجا برای خوبها می­باشد. البته با تلاش خود او آنها به وجود آمده است ما که در این دنیا چند روزی می­خواهیم باشیم و میهمان هستیم ببینیم برای رفاه چنده روزه چه قصرهایی را درست کنیم که باز هم باید آنها را بگذاریم و برویم، چرا که این سعی وتلاش را برای خانه ابدی خود نکنیم و رفاه و آسایش آخرت خود را فراهم نکنیم.

پس عزیزان کمی به خود بیاییم و این را بفهمیم که قیامت دیر یا زود می­آید و ما باید جواب گوی این دادگاه عدل الهی باشیم آنجا که جایگاه ابدی همیشه مشخص می­شود و صالحان بعد از گرفتن نامه عمل خود با خوشحالی به سوی بهشت می­روند.

آنجاست که همه دردها و رنج­ها را فراموش می­کند و تمام هم و غم او عشق به معبود است. هر چیزی را بهتر از روز قبل می­بیند و می­فهمد که چه خوب شد که دل به این دنیا نابودشدنی نیست و جهان ابدی و خانه آخرت و بهشتی را نصیب خود نمود.

مسائلی که در این تحقیق به آن پرداخته می­شود عبارتنداز:

1ـ بهشت چیست؟

2ـ آیا بهشت و دوزخ اکنون وجود دارد؟

3ـ نعمتهایی بهشتی چیست؟

4ـ بهشتهای آخرت چه می­باشد؟

5ـ ویژگی­های بهشت و تعدادی سئوالات دیگر که مورد بررسی قرار می­گیرد و با استناد از قرآن­کریم و تفاسیر مختلف و کتابهای چون بحارالانوار و اصول کافی و دیگر کتابها مثل انسان در بهشت و دوزخ(تألیف صالح­آبادی)، بهشت و حوریان بهشتی (تألیف سید جواد حسینی) کتاب قیامت و قرآن(حاج سیدعبدالحسین دستغیب) تصویری از بهشت و جهنم(تألیف احمد حبیبیان)، تصویر بهشت و بهشتیان(تألیف فاطمه کریمی)، آدم از بهشت تا بهشت(تألیف محمدرضا خوش­دل)، حیات جاودانه(امیر دیوانی)، کتاب معاد(محسن قرائتی)، به بررسی و مطالعه می­پردازیم. امید است مورد بهره­مندی خوانندگان عزیز قرار بگیرد و با خواندن این آیات و روایات کمی از خواب غفلت بیدار شویم و سعی­ کنیم که خود را در وادی جهنم با اعمال خود گرفتار نکنیم همان­گونه پیامبر(صلی­الله­علیه­وآله) می­فرمایند:« الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا» یعنی ـ مردم در خوابند وقتی بمیرند بیدار می­شوند.


ب) پیشینه موضوع

از زمانی که خداوند انسان را آفرید بحث بهشت و دوزخ مطرح بود. یعنی خداوند اول بهشت و دوزخ را آفرید و بعد آدم و حوا را آفرید و آنها را در بهشت جای داد ولی وسوسه شیطان باعث شد که آنها از بهشت که جایگاه ابدی انسان می­باشد بیرون بیایند و آن­ها در روی زمین ساکن شدند و خداوند نسل­های زیادی از آدم و حوا به وجود آورد و از همان زمان این مسأله مورد بررسی بود، یعنی اینکه انسان همیشه سعی دارد کارهای نیک انجام بدهد تا جایگاه خود را در بهشت بدست آورد. قرآن نیز در جای جای آیات خود خبرهای زیادی از وجود بهشت و جهنم به انسان­ها داده و به آنها می­گویند هرگز آن را دورغ نپندارید چرا که قرآن سخن خداوند برای انسان­ها است و این حجت و دلیل صادقی می­باشد همانگونه که قرآن می­فرماید:

«وسارعوا الی مغفره من ربکم و جنه عرضها السموات و الارض اعدت للمتقین»[2]

بر یکدیگر سبقت بجویید برای رسیدن به آمرزش پروردگار خود و بهشتی که وسعت آن به اندازه آسمان­ها و زمین است و برای پرهیزگاران آماده شده است ودلیل­های معتبر دیگری همچون پیامبران و امامان معصوم علیهم­السلام که با آوردن معجزه­ها و دلیل­های صادق دیگر این سخن قرآن را تصدیق نمودند و از جمله حضرت محمد(صلی­ا... علیه­وآله) که در معراج تمام ابعاد جهان آخرت را با چشم خود مشاهده نمود و آن را برای آیندگان بیان نمود.

نویسندگان نیز به کمک قرآن و روایات به این بحث پرداختند و آن را مورد بررسی قرار داده­اند. در تفسیرهای مختلف از جمله تفسیر نمونه، المیزان، مجمع­البیان و دیگر تفسیرهایی که امکان بیان آن نیست و در کتاب­های مختلف مثل« انسان در بهشت و دوزخ» و «انسان از بهشت تا بهشت» و «بهشت و حوریان بهشتی» و «بهشت و بهشتیان»، این مطلب را مورد بررسی قرار دادند و ما باید از نکته نکته آن درس بگیریم و سعی­ کنیم که جایگاه ابدی خود را در جهان آخرت با فرستادن مصالح آن را آباد کنیم. یعنی کارهای نیکی که مورد پسند خداوند است انجام دهیم.

ان شاءالله

 اعتقاد به معاد جسمانی از ضروریات دین اسلام است و منکر آن مخلد در جهنم می­باشد و حشر جسمانی آن است که حق تعالی اجزای بدنهای مکلفین را بعد از مردن در قیامت جمع می­کند و ارواح ایشان بعد از جدایی از بدنها باقی می­ماند و در قیامت ایشان را به جزای عقاید و اعمال نیک و بدشان می­رساند. انسان­ها بر سه دسته­اند:

1ـ دسته اول: معاندین و دشمنان خدا و اهل­بیت علیهم­السلام.

2ـ دسته دوم: کسانی که اعتقادشان صحیح است و تا قیامت ولی تزکیه نفس نکرده است و در خواب غفلت هستند. 3ـ دسته سوم: کسانی هستند که دارای عقاید درست و صحیحی می­باشند.

دسته اول: اینها بعد از مردن در قبرستان یا در برهوت یا در سایر جاهایی که مخصوص عذاب است عذاب می­شوند و تا قیامت در عذاب خواهند بود که در آن زمان  حکم به خلودشان در آتش جهنم خواهد شد که در آن زمان حکم به خلودشان در آتش جهنم خواهد شد و از جهنم برزخی به جهنم حقیقی وارد می­شود.

دسته دوم: این دسته از زمان مرگ تا روز قیامت به خواب یا بی­هوشی طولانی فرو می­روند و تا قیامت متوجه هیچ­چیز نمی­شود. در روز قیامت سر از خواب بر می­دارند و قدم به صحرای محشر می­گذارند. صحرایی گرم و سوزان با عطش فراوان و فشارهای غیرقابل تحمل.

دسته سوم: این گروه در همین دنیا خدمت حضرت اهل بیت علیهم­السلام و ارواح اولیای خدا می­رسند و از آنها استفاده­های معنوی و علمی و... می­نمایند. از حکمت الهی بهره­مند می­شوند و بعد از مرگ هم بهره­های معنوی­شان بسیار افزون­تر شده و تا قیامت در ناز و نعمت و آرامش خواهند بود و از پل صراط مانند برق می­گذرند و به حکم صریح قرآن بدون هیچ حسابی به بالاترین درجه بهشت حقیقی یعنی مصاحبت با اهل­بیت علیهم­السلام وارده شده و لحظه­ای هم در قیامت معطل نمی­مانند. این گروه بهشتیان هستند که از نعمت­های بهشت بهره­مند می­شوند.

سلام بر بهشتیان:

1ـ سلام قبل از دخول در بهشت: بعد از آن که نیکوکاران عالم برزخ را طی نموده و وارد صحرای عرصات شدند و از دادگاه آن روز با افتخار و سرافرازی بیرون آمدند و بهشت به آنان نزدیک شد، فرشتگان الهی به عنوان احترام و اکرام و دلخوشی آنان چنین می­گویند:

«ادخلوها بسلام ذلک یوم الخلود»

«به سلامت و آرامش قلب وارد شوید(زیرا) امروز؛ روز جاودانی نعمت­های بی­منتها و روز جاودانی بهشت با تمام بهشت با تمام مواهبش است.»

2ـ سلام بعد از دخول در بهشت:

هنگامی که متقین به سوی بهشت حرکت کرده و مشاهده نمودند که برای احترام ایشان درهای آن را باز نموده و با اکرام و درود و سلام داخل­شان نمودند فرشتگان از تمام دروازه­های باصفای آن به سوی آنان حرکت کرده می­گویند:«سلام بر شما»!

قرآن­کریم در این باره می­فرماید:

«و الملائکه یدخلون علیهم من کل باب سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار»[3]

«فرشتگان  الهی از هر دری بر آنان وارد می­گردند(و به استقلال ایشان می­روند) و می­گویند سلام بر شما باد به جهت صبر و استقامتتان، زیرا پایان خوب این جهان نصیبتان شده است.»

3ـ سلام هنگام دخول به غرفه­های بهشت:

افرادی که در برابر مشکلات زندگی صبر کردند، وقتی داخل بهشت شدند آنان را به قسمت­های فوقانی و کاخ­های رفیع و درجات عالی آن، هدایت نموده و تهنیت و سلام نثارشان می­کنند.

قرآن کریم در این باره می­فرماید:«عبادالرحمان و بندگان خاص خدا، کسانی هستند که کاخ­های رفیع و درجات عالی بهشت در برابر صبر و شکیبایی­شان به آنان داده شده و در آنجا با تهنیت و درود و سلام روبه­رو می­شوند.»

سلام هنگام برخورد!

وقتی بهشتیان داخل قصرها و غرفه­ها خود قرار گرفتند بیکار نمی­مانند بعضی اوقات مشغول ذکر خدا و دعا می­شوند، بعضی اوقات به دیدن هم می­روند و درودشان در برخورد با همدیگر سلام است.

سلام خدا دلپذیرتر است!

از این همه کاخ­ها و غرفه­ها، نعمت­ها و میوه­ها، حورالعین­ها و خدمتگزاران، تخت­ها و فرش­ها ، باغ­ها و بستان­ها، با همه مواهب الهی که در بهشت نصیب بهشتیان می­شود ندای روح­افزا  و نشاط بخش و مملو از مهر و محبت خداوند، از بهترین و زیباترین و جذاب­ترین نداها است که به گوش آنان می­رسد، درود و سلام خدا از همه سلام­ها جالب­تر و روح­بخش است. سلام خدا به بندگان مخلص از روی مهر و محبت باشد از همه دل­رباتر است قرآن­کریم می­فرماید:

«سلام قولاً من رب رحیم»[4]

«(فرشتگان رحمت) از جانب خداوند مهربان به افراد بهشتی سلام و تحیت می­فرستند»

پیامبر صلی­ا... علیه­وآله فرمودند:« خداوند هشت بهشت دارد که بر روی یکدیگر قرار گرفته­اند، 1ـ بهشت نعیم،2ـ خلد،3ـ قرار، 4ـ عدن، 5ـ جنه­المأوی، 6ـ فردوس 7ـ دارالسلام 8ـ دارالنور»

1ـ بهشت عدن: بهشت عدن با ذکر صفات و نعمت­هایی که لایق ساکنین آن می­باشد یازده مرتبه در قرآن آمده و آن در وسط بهشت­های دیگر قرار گرفته است.

2ـ بهشت فردوس:

دومین بهشت از نظر رتبه و مقام و فراوانی نعمت­ها،«بهشت فردوس» است. که از بهترین و عالیترین و با فضیلت­ترین بهشت­ها می­باشد. در آن باغ مخصوصی است که تمام نعمت­ها و مواهب الهی در آن جمع است.

 3ـ جنه النعیم:

بهشتی است که خداوند متعال به مؤمنین وعده داده است و مخصوصی چند گروه است:

1ـ مقربون        2ـ مخلصون     3ـ متقون         4ـ مؤمنون        5ـ نیکوکاران

4ـ دارالسلام:

«دارالسلام» یعنی خانه امن و امان از عذاب الهی، خانه صلح و سلامت و امنیت، ممکن است سلام،  اسم خدا باشد و از اسماء حسنی به حساب می­آید.

5ـ بهشت جاوید

افراد مؤمن و باتقوا، بعد از آن که وارد صحرای عرصات شدند، در دادگاه قیامت حاضر می­شوند و پرونده اعمالشان را با سرعت مورد مطالعه قرار می­دهند! اگر آن را پاک و خالی از گناه مشاهده کردند دستور می­دهند آنان را به جایی که خداوند برایشان خلق نموده­اند ببرند.

امام حسین علیه­السلام حدیثی طولانی را از پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین علیه­السلام راجع به جهاد و شهادت نقل می­کند و در ضمن آن می­فرماید:

«وقتی شهید از روی اسب به زیر می­افتد زمین به او می­گوید: مرحباً به روح طیب و پاکیزه­ای که از بدن طیب و پاکیزه­ای خارج شده است

بشارت باد تو را به چیزهایی که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب کسی خطور کرده است».

درباره اوصاف بهشتیان آیات فراوانی در قرآن­مجید وارد شده که در مجموع صفات و اعمالی که انسان را به بهشت می­رساند. این اوصاف به شرح زیر است:

1ـ ایمان و عمل صالح             2ـ تقوی         3ـ احسان و نیکوکاری             4ـ جهاد و شهادت

5ـ ترک­هوی­پرستی   6ـ پیشگامان در ایمان        7ـ هجرت و جهاد   8ـ صبر و تحمل در برابر شدائد   9ـ ایمان و بقاء در جاده مستقیم     10ـ اطاعت خدا و رسول صلی­الله علیه و آله    11ـ اخلاص          12ـ صدق و راستی                     13ـ خودسازی                     14ـ انفاق و استغفار 

15ـ خوف از خدا        16ـ تولی و تبری                                  17ـ اهتمام به نماز

آیا بهشت آفریده شده است؟ یا اینگونه سؤال می­کنند آیا بهشت وجود خارجی دارد؟ بله طبق آیاتی که در قرآن آمده نتیجه می­شود که بهشت الان موجود است و بعداً در اثر اعمال نیک انسان توسعه می­یابد.

در روایتی از علی­بن­موسی­الرضا(علیهما السلام) که در پاسخ سؤال صحابه که عرض کردند. آیا بهشت و دوزخ الان موجودند فرمود(ان رسول الله قد دخل الجنه و رأی النار لما عرج به الی السماء) آری آفریده شده­اند و پیامبر صلی­الله علیه­وآله  به هنگام معراج، وارد بهشت شد. و دوزخ را نیز مشاهده کرد.

2ـ آیا بهشت کجاست؟ بعد از اثبات وجود خارجی  بهشت مسأله مکان آن مطرح است بهشت جائی نیست مگر همین عالمی که ما قرار داریم و بهشت و عالم آخرت احاطه بر همین عالم دنیا دارد. اما حجابهای عالم دنیا ومانع از مشاهده آن می­شود.

3ـ وسعت بهشت چقدر است؟ طبق آیه 133 آل عمران وسعت بهشت به اندازه آسمان­ها  و زمین است و باتوجه به محاط­بودن عالم دنیا بر دوزخ و دوزخ بر بهشت این آیه به خوبی متصور می­شود البته لازم به ذکر است اینکه قرآن وسعت بهشت را به اندازه آسمان و زمین می­شناسد به خاطر آن است که انسان چیزی وسیع­تر از آسمان و زمین نمی­شناسد تا مقیاس سنجش قرار دهد. لذا قرآن برای اینکه عظمت بهشت را ترسیم کند آن را اینگونه تشبیه کرده است.

4ـ درختان بهشتی

1ـ درخت طوبی

یکی از درختان بسیار معروف و مشهور بهشت که خداوند متعال برای مقربان و نیکان خلق کرده درخت طوبی است و چون بهشت محل پاکی و پاکیزگی و طهارت و جایی طیب و طاهر و مکان ورود پاکان و طیبان است از این جهت شجره طوبی در آن قرار دارد.

5ـ میوه­ها و غذاهای بهشتی:

یکی از الطاف ونعمت­های الهی که روز قیامت شامل حال بهشتیان می­شود و ایشان از آن استفاده می­کنند، میوه­های بهشتی است.

قرآن کریم در این باره چنین می­فرماید:

«فیهما فاکهه و نخل ورمان[5]» در آن بهشت­ها میوه­های فراوان و درخت خرما و انار است.»

«چون این میوه­ها اهمیت خاصی دارند به خصوص از آن­ها، نام برده شده است مسلماً برای پرهیزکاران نجات و پیروزی بزرگی است، باغهای سرسبز و انواع انگورها»

1ـ چشمه­های بهشت

در بهشت آشامیدنی­ها و آب­ها  نهرها و چشمه­های زیادی وجوددارد که آن­ها برای مؤمنان حقیقی آماده شده است خداوند متعال بعضی از آن را در قرآن مجید ذکر فرموده است و آنها عبارتنداز:

1ـ چشمه­مطهره                     2ـ نهرهای شراب                  3ـ زنجبیل

4ـ سلسبیل                          5ـ چشمه کافور                    6ـ چشمه­ی تفجیر

7ـ چشمه­ی تنسیم                  8ـ چشمه کوثر                     9ـ معین

10ـ نهرهای فراوان آب           11ـ نهرهای شیر                             12ـ نهرهای عسل

13ـ نهر رحمت                    14ـ چشمه حیات                  15ـ نهر جعفر

16ـ نهر خیر                        17ـ نهر رجب                      18ـ نهر افلج

19ـ نهر رحیق مختوم              20ـ نهری دیگر که توضیح مواردی از آن را در متن مطالب آورده­ایم.

2ـ هوای بهشتی:

نسیم بهشتی بسیار دلربا و ملایم است پیامبر صلی­الله­علیه­وآله در مورد هوای بهشت فرمودند:«هوای بهشت پیوسته مانند هوای مابین طلوع صبح تا طلوع آفتاب است و از آن بسیار نیکوتر و خوشایندتر است.»

3ـ قصرهای بهشتی

کسانی که تقوای الهی پیشه کنند، برای آنان غرفه­ها و قصرهایی بنا شده که بر روی آنها نیز غرفه­هایی قراردارد و از زیر آنها نهرها می­گذرد.

4ـ تخت­های بهشتی

برای سابقون در کارهای خیر و عبادت و بندگی خداوند، و برای مقربین درگاه الهی در بهشت امتیازاتی در نظر گرفته­اند که برای هیچ گروه دیگری آن­­ها را در نظر نگرفته­اند. از جمله تخت­هایی برای ایشان آماده شده است که تا آن وقت هیچ کس آن را ندیده و به خاطر کسی خطور نکرده است.

5ـ گفتگوی بهشتیان:

بندگان مخلص پروردگار در بهشت غرق نعمت­های معنوی و مادی هستند، بهشتیان بر تخت­های ثابت و سیار تکیه داده و با دوستان باصفا، به راز و نیاز و گفت­وگوهای دلنشین مشغول­اند.

6ـ روشنایی بهشت:

در بهشت روشنایی خورشید و ماه وجود ندارد، گرمای ناراحت­کننده و همچنین سرمای اذیت­کننده در آنجا نیست.

 در بهشت نورهایی موجود است که روشنایی بهشت از آنهاست آنها عبارتند از:

الف) نورمؤمنان           ب) نورعلی و فاطمه(علیهاالسلام)

ج) نور امامان علیهم­السلام        د) نورحورالعین

7ـ سیمای بهشتیان:

قرآن می­فرماید: اهل بهشت در آن روز هولناک خندان هستند و بادیدن نعمت­های الهی بشارت­ها دارند آری صورت­هائی که در برابر عظمت خدا به خاک مالیده شده و در جبهه­های

جنگ  باخون آغشته شده  ودر شبهای تاریک با اشک شسته شده و در هنگام شنیدن ظلم درهم کشیده شده وبادیدن آثارخدا به توحید رسیده است آن روز باید این چنین خندان ودرخشان ونورانی باشد.

8ـ غنای بهشتی

غنا آوازی که دردنیا حرام شمرده است اگر انسان  دردنیا به آن گوش ندهد و اجتناب کند در قیمات از غنا و آواز بهشتی بهره مند می­شود و درغیرازآن غنای بهشتی  رابراوحرام می­گردانند.

9ـ جوان شدن بهشتیان

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: اهل بهشت را هرروز حسن و جمال و صفا و طراوت زیادتر
می­شود، چنانچه اهل دنیا را هرروز پیری و زشتی  بیشتر می­شود.

10ـ حوریان و دختران بهشتی

قران می­فرماید: برای پرهیزکاران دخترانی بسیارجوان و هم سن وسال و جام­های لبریز از شراب طهور است  درآنجا نه سخن لغو و بیهوده­ای می­شنوند ونه دروغی این جزایی است از سوی پروردگارت و عطیه­­ای است کافی.

11ـ « حقیقت شیرین مرگ و قبض روح و عالم برزخ»

یکی از علمای محترم درمورد حقیقت مرگ می­نویسد از مبلغین ناآشنا به حقایق، سکرات موت و مرگ را آنچنان ناراحت کننده برای همه کس  معرفی کررده­اند که اکثر مردم به خاطر آنکه از مرگ و مردن می­ترسند آن را بدست فراموشی سپرده و حال آنکه مردن در حقیقت ملاقات باخدای مهربان است ملاقات با محبوب عزیزتر  و ملاقات باآنکه همیشه آرزوی یک لحظه دیدارش را داشته­ایم.

داستان واقعی و جالب از مرگ و عالم برزخ:[6]

جوانی به نام محمد شوشتری که پدر و مادرش درتهران زندگی می­کنند و دریک حادثه اتومبیلرانی ازدنیا رفته است جریان عجیب زندگی عالم بعد از مرگ خودرا برای یکی از دوستان درمدت ده شب هرشبی چند دقیقه که اوائل درخواب  و بعد در بین خواب و بیداری و سپس دربیداری  بوده تعریف می­کند.

دوستش که از مردان معروف علم و دانش است می­گفت: « همان روزی که او تصادف کرده بود ومن نمی­دانستم که او مرده شبش وی را درخواب دیدم که با عجله به طرف من می­آید و باخوشحالی کامل می­گوید:« من مرده­ام و می­خواهم جریانات بعد از مرگم راهر شب چند دقیقه برای تو بگویم. توحاضری به آنها گوش بدهی ؟ برایت خیلی آموزنده است.»

من گفتم:«بسیارخوب شروع کن».

او گفت:« این طور که نمی­شود. بیا باهم به ویلایی که همین امروز تحویل من داده­اند برویم و آنجا روی مبل بنشینیم وتکیه بدهیم ومیوه وآجیل بخوریم و آن وقت من با خیال راحت برای تو جریانات بعد از مرگم را نقل کنم.»

من گفتم:« برویم» وبا این جمله دونفری به راه افتادیم و به در باغ بزرگی رسیدیم در باغ از طلا و نقره و جواهرات ساخته شده بود او با اشاره و اراده­­ای بدون  آنکه دستش را دراز کند در باغ را باز کرد و ما دونفری وارد باغ شدیم و مستقیماً به طرف قصری که دروسط باغ بود رفتیم. حالا این باغ چه خصوصیاتی داشت بماند زیرا در ضمن مطالبی که برای من نقل می­کند خصوصیات باغ را هم تا حدی خواهم گفت.

این قصر اتاقهای زیادی داشت ولی در وسط این اتاق­ها، تالار بزرگی وجود داشت که صدها مبل مخملی نرم دراطرافش گذاشته بودند. من  و او درگوشه­ای از این تالار، پهلوی یکدیگر نشستیم او حس کرده بود که من مبهوت این باغ و این قصر شده­ام و ممکن است به سخنانش گوش ندهم، لذا به من گفت:« اگر می­توانی شش دانگ حواست را به من بدهی  قضیه­ام را شروع کنم.»

گفتم:« بسیارخوب این کار را می­کنم.»لذا مطالب اورا با دقت گوش دادم و به ذهنم سپردم وقتی بیدار شدم فوراً انها را نوشتم واینک تحویل شما می­دهم.

لحظه مرگ و ملاقات با ملک الموت:

اوگفت:« اولاً به شما بگویم که راحت ترین مرگها برای کسی که دلبستگی به دنیا ندارد و تزکیه نفس کرده است، مرگ دفعی و ناگهانی است.

زیرا من وقتی تصادف کردم اصلاً متوجه نشدم که مرده­ام، فقط وقتی چشمم به بدنم افتاد که فرمان ماشین به سینه­ام فشارآورده و قلب مرا له کرده متوجه شدم که مرده­ام دراین بین که نمی­دانم همان لحظه­ای بود که تصادف کردم یا بعد از تصادف(چون به قدری سریع بود که این موضوع  رامتوجه نشدم.)دیدم جوان خوش قیافه­ای دست مرا گرفت و به طرفی می­برد.

به او سلام کردم. او با تبسم جواب خوبی به من داد و گفت:« نترس من به تو از هرکس مهربانترم! زیراتو دوست دوستان ارباب من هستی.

گفتم: دوستان و ارباب شما چه کسانی هستند؟

گفت: من خدمتگزار خاندان پیامبر اسلامم و دوستان من هم همانها هستند من آمده­ام شما را به خدمت آنها ببرم، آنها به من گفته­اند شما می­آیید ومن به استقبال شما آمده­ام.

گفتم:«اسم شما چیست؟»

آن جوان گفت: « اسم من ملک الموت است»

من به او گفتم:«دردنیا شما را طور دیگری معرفی کرده­اند. اهل منبر می­گفتند: شما با مردم خیلی با خشونت و تندی رفتار می­کنید ولی من حالا ازشما این همه مهربانی و محبت می­بینم.»

حضرت ملک الموت با چشم­های بسیار زیبا و درشت و مژه­های بلند و صورت نورانی و بسیار وجیه نگاه محبت آمیزی به من کرد و با حیای عجیبی فرمود:

راست می­گویید بعضی از ما گاهی مجبوریم که با دشمنان شما شیعیان و کسانی که خیلی دنیا پرستند قدری خشونت کنیم، آنها را می­گویند. والا خدای تعالی درمن و گروهی که من درآنها هستم به هیچ وجه غضب بی جا و سبعیت که از صفات حیوانی است قرار نداده، بلکه ما هم مثل حضرت جبرئیل، افتخار خدمتگزاری اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام راداریم ومطیع آنها هستیم هر صفت خوبی که داشته باشند ما هم باید به همان صفت متصف باشیم وآنها دارای خلق عظیم و مهربانی کاملی هستند.

سوال و جواب قبر و تشرف به خدمت اهل بیت علیهم السلام:

ملاقات دوم: چند شب بعد اورا در حالت خلسه یعنی بین خواب و بیداری دیدم که ادامه قضیه­اش رااینگونه نقل کرد:

بالاخره آن جوان خوش قیافه یعنی حضرت ملک الموت با همان مهربانی و محبت فوق العاده مرا به خدمت خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام برد و در بین راه دونفرجوان خوش قیافه که مثل خودش بودند و من همانجا فهمیدم آنها حضرات نکیر و منکر و یا بشیر ومبشرند چند سوال کوتاه از من کردند و بعد به من اجازه عبور دادند. دراینجا من از حضرت ملک الموت پرسیدم پس سوال قبر چه می­شود؟»

ایشان گفتند:« چون جسد توله شده است، همین جا که روی قبر تواست ازروحت سوال شد و سوال قبر تو همین است.»

گفتم:«قبر من کجا است» گفت: « همین جا» واشاره به زمین کرد.

من نگاه کردم دیدم بدن مرا زیرخاک­ها کرده­اند و من کناربدن له  شده­ام در راه عبور به خدمت خاندان عصمت علیهم السلام قرارگرفته­ام. خواستم مقداری متاثر و محزون بشوم حضرت ملک الموت فرمودند: بیا برویم معطل اینها نشو، آنچه را که امروزخواهی دید سبب می­شود که همه چیز را فراموش کنی». وبا یک چشم بهم زدن مرا به محضر مبارک پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم و فاطمه زهرا علیها السلام و ائمه اطهار علیهم السلام رساند و خودش با من وداع کرد و رفت و من به محضر آنها مشرف شدم.

تزکیه نفس  درعالم برزخ:

ملاقات سوم: چند شب بعد درحالتی که نمی­دانم خواب بودم یا بیدار،روح ایشان رادوباره دیدم که اینگونه ادامه داد:

من از وقتی که به خدمت حضرات معصومین علیهم السلام مشرف شده­ام باآنکه هیچ لیاقت محضر آنها را ندارم، در عین حال مایل نیستم لحظه­ای از خدمتشان دورشوم، اما درهمان لحظات اول متوجه شدم که روح من از نظر بعضی از کمالات ناقص است وهنوز بعضی از صفات رذیله درمن هست که نباید  به خود اجازه بدهم باداشتن آن صفات زیاد درمیان آنها باشم. حال من عیناً مثل کسی بود که با لباس چرکین و دست و وصورت کثیف وآلوده به مجلس بزرگان وارد شود و بخواهد باآنها مجالست نماید. اما به مجرد آنکه در خوداحساس شرمندگی کردم یکی از اولیای خدا که نباید برای تو اسمش رانقل کنم نظافت وتزکیه روح مرا به عهده گرفت و از امروزمن مثل شاگردی که به مدرسه می­رود مشغول تحصیل کمالات روحی شده­ام و بنا شد که من اول خودم را از بعضی از صفات رذیله با راهنمایی آن ولی خدا پاک کنم و سپس معارفم راتکمیل نمایم و خودرابه کمالات روحی برسانم و بعد لیاقت معاشرت با ائمه اطهار علیهم السلام را پیدا کنم و ای کاش من این کارها را در دنیا انجام داده بودم که دیگر  اینجا معطل نمی­شدم زیرا انسان تا لذت مجالست باخاندان عصمت علیهم السلام رانچشیده نمی­تواند بفهمد که چقدر معاشرت باآنها ارزش دارد. وقتی لذت معاشرت با آنها رااحساس کرد آن وقت به اوبگویند باید بروی ومدتها از ما دور باشی تاخودت را تمیز کنی و اصلاح نمایی آن وقت ناراحتی فراق، عذابی بس الیم و دردناک است.»

اینجا آقای محمد شوشتری شروع به گریه کرد و گفت:«بنابراین به شما توصیه می­کنم تادرنیا هستید هرچه زودتر نفس خودرا به کمالات روحی برسانید تااینجا راحت باشید حالا من بااجازه شما می­روم تا به درسهایم برسم و ان شاء الله شاید چند شب دیگر باز به سراغت بیایم.»

دیداربا دیگر ارواح:

ملاقات چهارم: چهار شب بعد وقتی که مشغول نماز شب و تهجد بودم ناگهان اورا دربیداری با لباس بسیار تمیز و نورانی  وصورت بسیار زیبا و  وجیه درمقابل خود دیدم اول مقداری ترسیدم ولی با صدای بسیار لطیفش به من گفت:« نترس تا بقیه قضایایم را برایت نقل کنم». بعد ادامه داد و گفت:« من دراین چند روز علاوه بر آنکه مشغول یادگرفتن معارف و تزکیه نفس بودم بادوستان و آشنایان هم ملاقات
می­کردم. همه آنجا هستند. سه روز قبل که به میان اجتماع ارواح شیعیان در وادی السلام رفتم اول کسی را که دیدم مرحوم فلانی بود (دراینجا نام یکی از علماء و مردان متقی را که بامن و او رفیق بود برد) اومرا به جمعی ازدوستان حضرت مولا معرفی کرد و آنها دور مرا گرفتند و هریک از احوال دوستانش می­پرسید. یکی از من پرسید:« چند روز است از عالم دنیا آمده­ای؟»

گفتم همین چند روز قبل بیرون آمده­ام.

اوبا شنیدن این جمله روبه سایر ارواح کرد و گفت:« خیلی اورا سوال پیچ نکنید، زیرااو خسته است و از ناراحتی فوق العاده جان کندن خلاص شده است» من گفتم « نه اتفاقاً بقدری این سفر راحت بود که هیچ خسته نشده­ام.»

گفتند:« مگر تو چگونه از دنیا بیرون آمده­ای؟»

گفتم:« با ماشین تصادف کردم و به کلی درد احساس نکردم و فوراً حضرت ملک الموت با محبت فوق العاده مرا به محضر خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام برد و نگذاشت من زیاد ناراحت بشوم.»

دیگری از من پرسید:« تو اهل کجایی؟»

گفتم:« در فلان شهر زندگی می­کردم»

گفت:«فلانی را می­شناسی؟»

کفتم:« بله او دردنیا است.»

بازنام فرددیگری را ازمن سوال کرد که اوراهم می­شناختم به او گفتم« اوهم تا چند ماه قبل دردنیابود»

وبازازشخص دیگری سوال کرد که اتفاقاً او مردی گهنکار بود و ازاعوان ظلمه بود و در رژیم طاغوت دست اندر کار بود و با این شخص ظاهراً نسبتی داشت. گفتم «اوچند سال است از دنیا بیرون آمده است».

گفت: پس نزد ما نیامده حتماً اعمال زشتش دامنگیرش شده و اوراحبس کرده­اند» من سوال کردم:« اورا کجا حبس می­کنند؟»

گفت:« معلوم نیست، زندان­های متعددی هست ولی بیشتراحتمال دارد درمیان همان قبرش حبسش کنند».گفتم:«من می­توانم بااو ملاقات کنم؟»

گفت:« برای تو چه فایده دارد جزآنکه ناراحت بشوی  و برای اوهم نمی­توانی کاری انجام دهی.»

گفتم:« مایلم برای آنکه قدر محبت و ولایتم را نسبت به خاندان عصمت علیهم السلام بدانم کیفیت عذاب قبر رامشاهده کنم.»

گفت:« پس من هم همراه تو می­آیم شاید اگرقابل عفو باشد از حضرت مولا برای اوتقاضای عفو کنیم».

بعد ازآن  ما باهم به قبرستان رفتیم. همان طوری که او گفته بود آن شخص رادرقبرش حبس کرده بودند، ما از ملائکه­ای که موکل اوبودند اجازه گرفتیم که با او ملاقات کنیم وباهر زحمتی که بود اورا دیدیم.

ابتدا ازاو پرسیدیم:« بعد از مرگ چه بر سرت آمد؟»

اوآهی کشید و گفت:« شما حال مرا می­بینید الان چند سال است که از همین سلول تنگ و تاریک بیرون نرفته­ام، ابتدا وقتی حضرت ملک الموت با من روبروشد خیلی با تندخویی جان مرا گرفت، مرا خیلی اذیت کرد. همه ملائکه باخشونت و تندی با من روبرو می­شدند. وقتی مرا در قبر گذاشتند مثل این بود که مرا در گودالی ازآتش گذاشته­اند، می­سوختم و درعذاب بودم تاآنکه حضرت امیرالمومنین علیه السلام وسایر ائمه علیهم السلام رادیدم و ازآنها کمک خواستم آنها فرمودند:« تودردنیا مارافراموش کردی ودوستان مارا زیاد اذیت نمودی. حالا باید تامدتی کفاره گناهت را بپردازی و بالاخره به من اعتنایی نکردند ومرا دراینجا گذاشته­اند. حالا دستم به دامنتان شما که آزادید به پسرم بگویید تا برای من از مردم طلب رضایت کند و از فقراء و ضعفاء دستگیری نماید و از مال خودم که نزد اوهست برای  من خیرات کند و پول به کسی یا کسانی بدهد که لااقل ده هزار صلوات بفرستند و ثوابش را به روح من نثار کنند شاید من از این مهلکه نجات پیدا کنم.»

بهشت عالم برزخ:

ملاقات پنجم: درپنجمین شب که مرحوم شوشتری رادیدم که از شرح چگونگی ملاقاتمان معذورم، اوبرای من خصوصیات بهشت عالم برزخ را شرح داد.آن شب بازخود را درگوشه همان قصری که درباغ بزرگی بود مشاهده کردم، وبه من گفت:« این باغ و قصر تنها مال من است و به هریک از ارواح که مومن و شیعه باشند مثل او و یا بهتر از این باغ و قصر رامی­دهند، اگر مایلی بیا باهم دراین باغ گردش کنیم و خانه جدید مرا با جمیع خصوصیاتش ببین.»

من اظهار تمایل کردم، اوفوراً از جابرخاست و مرا به گردش برد . باغ بسیار بزرگ بود، همه چیزش  غیرازآن چیزهایی بود که ما در دنیا دیده­ایم. لطافت و ظرافت برتمام اشیاء آن باغ حکومت می­کرد. چند نهر دراین باغ جاری بود. یکی از این نهرها شیر خالصی بود که شفافیت فوق العاده و مزّه بسیارخوبی داشت ومن مقداری ازآن نهرها آشامیدم.نهر دیگری از عسل مصفّا درگوشه دیگر باغ جاری بود که فوق العاده  زلال و روان  وبدون چسبندگی و بسیار خوشمزه بود. وهمچنین نهرسوم که در وسط باغ جاری بود واز هردوتای آنها شیرینتر و شفاف تر بود و اسمش نهرکوثر بود، زینت فوق العاده­ای  به باغ  می­بخشد. در این باغ انواع بلبل­ها  به رنگ­های مختلفی که حیرت آور بودند، درختهایی که پر از میوه بودند دوشیزگانی که همه آماده خدمت بودند وجوانهای پسری به نام غلمان همه مهیای انجام اوامر صاحب  باغ بودند بسیار به چشم می­خوردند. خاک این باغ بقدری معطر بود که انسان فکر می­کرد آنها رااز مشک و زعفران ایجاد کرده­اند.ولی آنچه مرا به حیرت انداخته بود این بود که این باغ با همه عظمتش برای من که هنوز دردنیا بود. در بُعد وحالت دوم واقع شده بود، یعنی عیناً مثل عکس­های دوبُعدی بود که وقتی  از طرفی نگاه
می­کنیم یک بعدش دیده می­شود و وقتی  از طرف دیگر به همان  عکس نگاه می­کنیم و بعد دیگرش مشاهده می­گردد من محل آن باغ را وقتی بطور عادی نگاه می­کردم نجف اشرف و اطراف را می­دیدم، یعنی همان شهر نجف و وادی السلام و همان بیابان خشک را که در اطراف نجف اشرف است مشاهده می­کردم، ولی وقتی مقداری فکرم را متمرکز می­نمودم به اصطلاح به بعد دیگر همان مکان مقدس نگاه می­کردم این باغ  وقصروآنچه شرح دادم، مشاهده می­شد. اما از حرف­های آقای محمد شوشتری استفاده می­شد که جریان برای او بعکس است و او درمرحله اول حالت و بعد برزخی  آن محل  می­بیند یعنی آن باغ و آن قصر رامشاهده می­کند و سپس در بعد بعدی نجف اشرف و وادی السلام رامی­بیند. به هرحال این مختصر اختلاف بین من و او بود، لذا او لذت بیشتر ازآن باغ و قصر می­برد و حتی گاهی اوچیزهایی که خیلی لطیف و ظریف بود مشاهده می­کرد. که من آنها رادرست نمی­دیدم و احساس مثلاً یکی ازآنها این بود که اوبه من گفت:« ببین این نهر فرات که ما در دنیا آن را آب گل آلود کثیفی می­پنداشتیم چقدر دراینجا شفاف  و درخشنده و معطر و شیرین گردیده است.»

من وقتی آن را از بعد دنیایی نگاه می­کردم آن نهر همان نهر فرات کنار شهر کوفه بود. ولی وقتی آن را از بعد برزخی  آن می­دیدم صاف و شفاف و درخشنده بود اما از عطر و شیرینی آن چیزی نمی­فهمیدم.

درختان میوه­ای که دراین باغ بود همه گونه میوه داشت، یعنی گاهی یک درخت دهها نوع میوه آورده بود که اکثر آن میوه­ها بامیوه­های دنیا به هیچ وجه قابل مقایسه نبود. هوای این باغ به قدری  لطیف بود که انسان از استنشاقش لذت فوق العاده­ای می­برد. قصری که دراین باغ بود ومن مبهوت درمیان آن باغ ایستاده بودم. که ناگهان به خودم آمدم و ازآن حالت خارج شدم و خودرا تنها در اتاق خوابم مشاهده کردم.

دیدار با اهل بیت علیهم السلام و کسب مهارت

ملاقات ششم: در ششمین شبی که او را در اواخر شب پس از تهجد و نماز شب دیدم و او با من ارتباط روحی پیدا کرد، به من گفت بیا باهم در عالم برزخ گردش کنیم تا مطالب مهمی دستگیرت شود. من موافقت کردم و هر دوی ما مثل کبوتری به طرف عالم برزخ پرواز کردیم. اول به دریای بزرگ رسیدیم در میان آن دریا کشتیهایی از نقره خالصی در حرکت بودند من و او سوار یکی از آن کشتیها شدیم تا به جزیره و محلی که بزرگ و با عظمت بود و خیمه­های زیادی که آنها را ازنقره بافته بودند رسیدیم.

اوبه من گفت:«می دانی این خیمه­ها مال کیست؟اینها متعلق به اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام است آنها در اینجا هر کدام خیمه مستقلی دارند».

در آن شب ما موفق شدیم که با ارواح خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام در آن خیمه­ها ملاقات کنیم و دهها مطالب علمی و عرفانی را از آنها یاد بگیریم[7].

در این محل و جزیره هر کسی راه پیدا نمی­کرد و در حقیقت آنجا مثل اندرونی و یا استراحتگاه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بود. ولی از اوضاع استفاده می­شد که گاه بعضی از خواص را راه می­دهند چنانچه ما توانستیم به آنجا برویم در آن جزیره که وستعش بیشتر از آسمان و زمین بود همه گونه وسایل استراحت مهیا بود. سپس از انجا مرا به کوههایی که اسمش جبال رضوی بود، برد و در آنجا هم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام جایگاههای مخصوصی داشتند ولی در آنجا بارعام داده بودند و ارواح مومنین دور آنها جمع شده بودند و از میوه­ها و غذاها و آشامیدنی­های آنجا استفاده می­کردند. ما در آنجا مدتی سرگرم ملاقات مومنین بودیم. و با آنها در فضایل خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام حرف می­زدیم و آن جلسات فوق العاده برای ما لذت بخش[8]بود.

سپس در آنجا به وادی السلام در نجف اشرف درعراق رفتیم در آنجا ارواح مردم با ایمان و تزکیه شده و مخلص جمع بودند ولی مثل اینکه آنها لباس­های مخصوصی به تن داشتند که به قدری منور وبراق بود که چشم را خیره می­کرد و من مدتی به لباسهای تمیز و فاخر آنها بُهت زده نگاه کردم. به علاوه آنها روی مبلهایی که از نور لطیفی ساخته شده بود. متشخصانه نشسته بودند و منتظر مقدم حضرت ولی­عصر که (خداوند در ظهورش تعجیل فرماید) بودند[9].

جهنم برزخی

ملاقات هفتم: چند شب بعد ناگهان احساس کردم که کسی مرا به پشت بام صدا می­زند من با یک اراده،روحم را از بدنم تخلیه کردم و تا پشت بام رفتم ، دیدم محمد شوشتری آنجا ایستاده و منتظر من است که بازهم با او به گردش در عالم برزخ بروم او به من گفت: «امشب می­خواهم تو را به جایی ببرم که ممکن است بترسی و ناراحت شوی ولی برای اطلاعات ازعالم برزخ لازم است»

بالاخره من و او باهم پرواز کردیم و به چندقبرستان متروک در ممالک کفر رفتیم . این قبرستانها در بعد برزخی مثل حفره­هایی بودند که در آنها سالها آتش افروخته باشند اطرافشان را خاکستر گرفته و جز حرارت و سوزندگی چیز دیگری نداشته باشند. وقتی ما دقیقاً به داخل آنها نگاه کردیم. در پایین آن گودالها یک نفر از کفار افتاده بود و بدنش می­سوخت. و او فریادها می­کشید که ما از بس ناراحت شدیم در آنجا نتوانستیم حتی لحظه­ای توقف کنیم. سپس از آنجا به طرف کوههایی که بین مکه و مدینه واقع شده و بسیار سیاه و وحشت­انگیز است رفتیم در آنجا وقتی با بعد برزخی با آن کوهها نگاه کردیم جهنم هولناکی بود که جمعی در آنجا به انواع عذابها مبتلابودند. آقای محمد شوشتری به من گفت: «اینها قاتلین حضرت سیدالشهدا علیه السلام هستند که به انواع عذاب مبتلا هستند» من در اینجا خوشحال شدم چون پرونده آنها را می­دانستم ولی در عین حال حالم بهم خورد و از کثرت وحشت از آن حالت برزخی بیرون آمدم و خود را دوباره در اتاق منزلم دیدم[10].

عذابهای برهوت

ملاقات هشتم: شب هشتم که بدون فاصله پس از شب هفتم ارتباطمان برقرار شداز میان همان اتاق خوابم بودآقا محمد شوشتری به من گفت: «بیا تا باهم برویم و بقیه برنامه کفار را در عالم برزخ مشاهده کنیم».

من قبول کردم و با یک اراده، به طرف حضرموت که در اراضی یمن است رفتیم و از آنجا به سوی برهوت رفتیم. در اینجا انواع عذابها برای دشمنان اولیای خدا فراهم شده بود من نمی توانم آنچه را که در اینجا دیده­ام برای شما نقل کنم اینقدر می­گویم که اگر انسان صدها سال در دنیا پا روی شهوات نفسانی بگذارد و ترک گناهان لذت بخش را بکند و دائماً عبادت بنماید برای آنکه آن محل مملو از عذاب را نبیند ارزش دارد تاچه رسد که در آن مکان معذب هم باشد به هر حال چند جمله از آنچه در آنجا دیدم برای شما نقل می­کنم اما از قدیم گفته­اند: شنیدن کی بود مانند دیدن.

یا «آنچه یک دیدن کند ادراک آن                              سالها نتوان نمودن با بیان»

آسمان برهوت را دود غلیظی که تعفن گوشت و چربی سوخته از آن می­آمد فرا گرفته بود. صدای ضربات شلاقهای آتشین وجیغ و داد و فریاد جمعی، در آن تاریکی مطلق بلند بود. ما برای آنکه بدانیم آنها چگونه عذاب می­شوند درخواست کردیم که یکی از آن کفار و دشمنان اولیای خدا را نزد ما بیاورند تا چندسوال از او بکنیم.

یکی از ملائکه سرزنجیر را کشید و یک نفر را در حالی که روی زمین کشیده می­شد و داد می­زد از میان آن دود و آتش بیرون آورد و به او گفت: هرچه از تو می­پرسند جواب بده، آقای شوشتری از او پرسید: «تو کی هستی؟ و در دنیا چه می­کردی که مبتلا به اینگونه عذاب گردیده­ای»؟

اوگفت: «من سلطان یکی از ممالک  اسلامی بوده­ام و در دنیا به خاطر ریاست طلبی، ظلم زیادی به مردم کرده­ام و صدها نفر را در زندانها و سیاچالها، دور از خانواده­هایشان شکنجه داده و آنها را به بدترین عذاب،مبتلا نموده­ام. بعلاوه من با اولیای خدا و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام دشمنی می­کردم و نسبت به آنها حسادت می­نمودم. و لذا هر مقدار خدای تعالی مرا عذاب بکند کم کرده و من مستحق این عذابها هستم». در اینجا او را دوباره به طرف آن آتشها کشیدند و من از ترس و ناراحتی از آن حالت به خود آمدم و دیگر در آن شب چیزی ندیدم.

سیرمعنوی و لذت وصال

ملاقات نهم: شب بعد که نهمین شب ملاقاتمان با آقای شوشتری بود. پس از نماز مغرب و عشاء حالت ضعف و کم کم حال بیهوشی عجیبی به من دست داد در آن حال ضعف  و بیهوشی دیدم آقای محمد شوشتری به من می­گوید:

«حالا با این همه مطالب و اطلاعاتی که از عالم برزخ بدست آورده ای نمی خواهی به ما ملحق بشوی و آنچه را که من می بینم تو هم ببینی؟

گفتم: مگر آنچه را که شما می بینید من نمی بینم؟

گفت :« نه! فقط آنچه را که محسوس است می بینی، زیرا تو بعد معنوی و روحی را از زاویه بسیار ضعیفی مشاهده می کنی و خیال می کنی من هم مثل تو آنها را می بینم ولی بدان فرق من و تو مثل فرق کسی است که همه چیز را تشخیص می دهد باکسی که فقط از راه لمس و دست کشیدن ، بعضی از چیزها را احساس می کند.

حالا مایلی یک نمونه از لذتهایی را که تو نمی توانی احساس کنی و من همیشه با آن در ارتباطم بدانی؟ پس بیا با هم به جایی برویم که شاید در آنجا مقداری از آنچه را که من می گویم تو درک کنی»

سپس از گفتن این جمله دست مرا گرفت و با سرعت عجیبی که خودش می گفت از سرعت نور هم سریعتر است، مرا به آسمان مافوق کهکشانها برد.

پس مرا به باغی که از نظر وسعت، فوق العاده عجیب بود وارد کرد من از همان لحظه ورود به باغ به یک حالت نشاط مست کننده­ای که نمی دانم برای شما چگونه توصیف کنم، افتادم که اگر در آن حال به من می گفتند سلطنت جمیع کرۀ زمین را بدون معارضی تا ابد به تو بدهند و تو فقط از لذتهای آن استفاده کنی حاضری با یک ساعت این نشاط و لذت معارضه کنی؟

قطعاً پاسخ منفی میدادم . زیرا من در آنجا به وصال محبوبم یعنی خدای متعال رسیده بودم که اگر شما اهل عشق باشید و سالها در فراق محبوبتان سوخته و ناگهان در آغوش مهر و محبت او افتاده باشید شاید یک سر سوزن از اقیانوس بی نهایت آنچه را که من می گویم بفهمید. علاوه بر اینکه محبوب شما انسانی سرتاپانقص است و شاید(آن هم با توهم شما) یک جهت کمال در او پیدا شده باشد که مورد علاقه شما واقع گردیده است، ولی محبوب من،  خدایی بود که هیچ نقصی نداشته، پس باز هم این مثال با آنچه من در آنجا فهمیدم قابل مقایسه نیست و نمی توانم لذتی را که در آن وقت بردم برای شما تعریف کنم.

به هر حال وقتی که آقای شوشتری دید که من نزدیک است منفجر شوم و نمی توانم آن لذت و نشاط را تحمل کنم، فوراً مرا از آن باغ بیرون آورد در حالی که باز به خاطر جداشدن از آن وصال ، نزدیک بود منفجر گردم به دست و پای او افتادم و اشک ریزان از او خواستم که مرا دوباره به آن باغ وارد کند که متأسفانه دستی به سر و صورت من کشید و مرا به بدنم وارد کرد و من به غفلت افتادم و فقط از آن به بعد گاهی که در حال عبادت به یاد آن وصال و آن توجه می افتادم غرق نشاط می شوم  و از خدای متعال تمنای نجات از زندان دنیا و رسیدن به آن وصال و نشاط را می کنم.

آخرین ملاقات:

شب دهم : که بقدری از فراق آن لذت و  آن وصال گریه کرده بودم که چشمهایم تار شده بود و خواب به چشمهایم وارد نمی شد ناگاه دیدم در اتاق باز شد و آقای شوشتری از در وارد شد. او گفت :« حالا حاضری از این دنیا بروی و همه لذتهای دنیایی را ترک کنی و همه جا را با من باشی؟»

گفته:« علاوه بر آنکه حاضرم، از تو تقاضا دارم که از خدای متعال بخواهی مرگ مرا  برساند و مرا از این زندان نجات دهد.»

او گفت:« من دیشب تا به حال این دعا را بر تو کرده ام ولی مثل آنکه هنوز امتحان نهایی تو انجام نشده و باید مدتی باز هم در این دنیا بمانی و لذا دیگر من به سراغ تو نخواهم آمد و هر چه می خواهی امشب از من سوال کن تا جوابت را بدهم .»

من از او پرسیدم شما در عالم برزخ تا قیامت چه خواهید کرد و وقتتان را چگونه می گذرانید؟»

او پاسخ داد:« برای ما مسأله زمان مطرح نیست زیرا تو میفهمی که اگر میلیاردها سال انسان در آن باغ با نشاط و لذت که شب گذشته لحظه ای از آن را تو احساس کردی باشد، مثل یک لحظه می گذرد زیرا گفته اند لحظه ای از فراق ، یک سال می گذرد و یک سال وصال یک لحظه می گذرد.»

من از او پرسیدم : اگر کسی به کمالات روحی نرسیده باشد باز هم از لذت وصال استفاده می کند؟

گفت: » اگر در دنیای دارای اعتقادات صحیح باشد و خدا و اولیای خدا را بعنوان محبوب خود انتخاب کرده باشد نفس او را در مدت کوتاهی تزکیه می کنند و سپس او را به مقام قرب می دهند تو او از لذت وصال استفاده کند.»

من از او پرسیدم :« کسی که محبت دنیا و حُب جاه و ریاست دارد و یا بعضی از صفات حیوانی و شیطانی دیگر مبتلا است. آیا نفس او را هم ترکیه می کنند»؟

گفت:« این طور کسی از دنیا سخت کنده می شود و تا خود را از محبت دنیا جدا نکند به وصال محبوب و به لذایذ عالم برزخ نمی رسد.»

من از او پرسیدم :« از نظر شما چه عملی در دنیا برای بدست آوردن لذایذ عالم برزخ و وصال محبوب مؤثرتر است.»

او گفت: از همه مهمتر دوست داشتن خدا و دوستان خدا است البته مودتی که سبب اطاعت از آنها بشود بهتر است، در اینجا ناگهان آقای محمد شوشتری از نظر ناپدید شد و دیگر تا به حال او را ندیده­ام

فصل اول: اعتقاد به بهشت و دوزخ

اعتقاد به معاد جسمانی از ضروریات دین اسلام است و منکر آن مخلد در جهنم می باشد و حشر جسمانی آن است که حق تعالی اجزای بدنهای مکلفین را بعد از مردن در قیامت جمع می کند و ارواح ایشان بعد از جدایی از بدنها باقی می ماند و در قیامت ایشان را به جزای عقاید و اعمال نیک و بدشان می­رساند.

انسانها بر سه دسته اند:

1-دسته اول: معاندین و دشمنان خدا و اهل بیت علیهم السلام

2-دسته دوم: کسانی که اعتقادشان صحیح است ولی تزکیه نفس نکرده و در خواب غفلت هستند.

3-دسته سوم: کسانی هستند که دارای عقاید درست و صحیحی می­باشند.

سلام بر بهشتیان:

1-سلام قبل از دخول به بهشت.  2-سلام بعد از دخول در بهشت

3-سلام هنگام برخورد. 4- سلام خدا دلپذیرتر است.

فصل دوم: انواع بهشت در جهان آخرت:

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:« خداوند هشت بهشت دارد که بر روی یکدیگر قرار گرفته اند، 1-بهشت نعیم 2-بهشت خلد  3-بهشت قرار  4-بهشت عدن   5-جنه المأوی  6-بهشت فردوس  7-دارالسلام    8-دارالنور

فصل سوم: اسباب ورود به بهشت از دیدگاه قرآن:

درباره اوصاف بهشتیان آیات فراوانی در قرآن مجید وارد شده که در مجموع صفات و اعمالی که انسان به بهشت می رساند این اوصاف به شرح زیر است:

1-ایمان و عمل صالح             2-تقوی          3-احسان و نیکوکاری

4-جهاد و شهادت                 5-ترک هوی پرستی               6-پیشگامان در ایمان

7-هجرت و جهاد                  8-صبر و تحمل در برابر شدائد

9-ایمان و بقاء در جاده مستقیم            10-اطاعت خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم
11-اخلاص               12-صدق و راستی                 13-خودسازی   14-انفاق و استغفار

15 -خوف از خدا                  16-تولی و تبری                   17-اهتمام به نماز

فصل چهارم: پاسخ به چند سوال پیرامون بهشت:

1-آیا بهشت آفریده شده است؟

2-آیا بهشت کجاست؟ 3-وسعت بهشت چقدر است؟ 4-درختان بهشتی از جمله درخت طوبی

5-میوه­ها و غذاهای بهشتی

فصل پنجم: 1- چشمه های بهشت:

در بهشت آشامیدنی ها و آب­ها ونهرها و چشمه های زیادی وجود دارد که آنها برای مؤمنان حقیقی آماده شده است خداوند متعال بعضی از آنها را در قرآن مجید ذکر فرموده است و آنها عبارتند از:

1-چشمه مطهره           2-نهرهای شراب         3-زنجبیل        4-سلسبیل       5-چشمه کافور 
6-چشمه تفجیر           7-چشمه تنسیم            8-چشمه کوثر           9-معین         
10نهرهای فراوان آب    11-نهرهای شیر          12-نهرهای عسل         13-نهر رحمت

14-چشمه حیات         15-نهرجعفر              16-نهر خیر

17-نهر رجب             18-نهر افلج              19-نهر رحیق مختوم

20-نهری دیگر که توضیح مورادی از آن را در متن مطالب آورده ایم.

2-هوای بهشت           3-قصرهای بهشتی                 4-تخت های بهشتی    

5-روشنایی بهشت                 6-سیمای بهشتیان        7-تخت های بهشتی    

8-جوان شدن بهشتیان             9-حوریان و دختران بهشتی

10-حقیقت شیرین مرگ و قبض روح و عالم برزخ

داستان واقعی و جالب از مرگ و عالم برزخ:

جوانی به نام محمد شوشتری که در یک تصادف اتومبیلرانی از دنیا رفته است به دوستش می گوید که من مرده ام و می خواهم جریانات بعد از مرگم در هر شب چند دقیقه برای تو بگویم تو حاضری به آنها گوش بدهی برایت خیلی آموزنده است:

ملاقات اول: لحظه مرگ و ملاقات با ملک الموت

ملاقات دوم: سوال و جواب قبر و تشرف به خدمت اهل بیت علیهم السلام

ملاقات سوم: تزکیه نفس در عالم برزخ   ملاقات چهارم: دیدار با دیگر ارواح

ملاقات پنجم: بهشت عالم برزخ         ملاقات ششم: دیدار با اهل بیت و کسب مهارت

ملاقات هفتم: جهنم برزخی                ملاقات هشتم: عذاب های برهوت

ملاقات نهم : سیر معنوی و لذت وصال  ملاقات دهم: آخرین ملاقات

محرومان بهشت:

علاوه بر آیات قرآنی در روایات می خوانیم که گروه­های ذیل نیز از بهشت محرومند:

سخن چین،دائم خمر، بی غیرت، غیبت کننده، منت گذار، بخیل، قاطع رحم، پیر زناکار، پول جمع کن فقیر، تندخو و بداخلاق، پرخور، ستمگر، کسی که حق مردم را ندهد، کسی که منطق خدا یا رهبر حق را رد کند که در حکومت به مردم حیله نماید و...

منابع و مآخـذ

1-قرآن کریم: مترجم الهی قمشه ای خطاط عثمان له

2-احمد حبیبیان، تصویری از بهشت و جهنم

3-سید جواد حسینی: بهشت و حوریان

4-سید محمد حسین طباطبائی: تفسیر المیزان

5-نعمت اله صالح آبادی: انسان در بهشت و دوزخ

6-محمدرضا خوشدل: آدم از بهشت تا بهشت

 

 



[1] سوره یوسف(12)،(64)

[2] آل عمران،(3)(133)

[3] سوره ق،50، 34.

[4] - یاسین (36)/ 58

[5] - محمد (47)/15

[6] -  سید جواد حسینی، بهشت و حوریان بهشتی، ص 83الی 104

[7] - علامه مجلسی، بحار الانوار،ج6، ص 245

[8] - علامه مجلسی، بحارالانوار، ج6، ص 228

[9] 0 علامه مجلسی، بحارالانوار، ج6، ص228

[10] - در احادیث مکرری نقل شده است که»«بعضی از کفار در قبورشان تا روز قیامت معذبند»



:: برچسب‌ها: بهشت وجهنم,
ن : جواد برمکی
ت : دو شنبه 25 خرداد 1394
شعر

معلم پای تخته داد می زد باخوشنت درس رادربچه ها تزریق می کرد صورتش از خشم گلگون بودودستانش به زیر پوشش ازگرد پنهان بود,ولی آخرکلاسی هالواشک بین هم تقسیم میکردند,وآن یکی درگوشه ی دیگر جوانان راورق میزد'دلم میسوخت برای اینکه بی خود های وهو میکرد,وباآن شورتساوی های جبری رانشان می دادـباخطی خوانا بروی تخته که از ظلمت چو قلب ظالمان وچهره ی زندانیان تاریک وغمگین بود,تساوی رانوشت وبانگ سر داد یک برابر بایک است اینجا,ازمیان جمع شاگردان یک نفربرخاست,همیشه یک نفر بایدبه پا خیزد,به آرامی سخن سرداد این تساوی اشتباه فاحش ومحض است نگاه بچه هاناگه بسویی خیره شدوبابهت معلم مات بر جا مانددواو پرسید:اگریک فردانسان واحد یک بودآیا بازهم یکبایکی دیگربرابر بود؟سکوت مدحشی بود وسوالی سخت!معلم خشمگین فریاد زد:آری!صدایش لحظه ای قلب ها رالرزاندواوباپوز خندی گفت:اگریک فردانسان واحد یک بود آنکه زوروذربه دامان داشت بالابودوآنکه قلبی پاک ودستی فاقدذرداشت پاین بود,آنکه رنگش نقره گون چون قرص مه می بود بالابودوان سیه چرده که مینالیدپایین بود,اگریک فردانسان واحد یک بود این تساوی زیر ورو می شدحال. میپرسم اگریک واحد یک بود نان ومال مفت خواران از کجا آماده میگردید؟یاچه کس دیوارچین رابنا میکرد؟یا چه کس آزادگان رادرقفس میکرد؟یک اگر بایک برابر بود پس چه کس پشتش زیر بارفقر خم میشد؟یاکه زیر ضربت شلاق له میشد؟معلم ناله آسا گفت:بچه ها در جزوه ها ی خویش بنویسید

*که یک با یک برابر نیست*


ن : جواد برمکی
ت : چهار شنبه 20 خرداد 1394
شعر

مریدپیرمغانم زمن مرنج ای شیخ.     که وعده تودادی واوبه جای آورد


ن : جواد برمکی
ت : سه شنبه 19 خرداد 1394
حدیث

حضرت رسول اکرم صل الله علیه واله فرمودند:درنماز به غیر خداتوجه نکنید;زیرابرای کسی که به غیر خدا توجه دارد'نمازی  نیست....(بحار الانوار جج 81ص 211


ن : جواد برمکی
ت : سه شنبه 19 خرداد 1394
دعا برای فرج

الهم العجل الولیک الفرج


ن : جواد برمکی
ت : یک شنبه 17 خرداد 1394

صفحه قبل 1 صفحه بعد


محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.